گفتم گفتی؛
گفتی شنیدم؛
شنیدم شنیدی؛
شنیدی خواستم؛
خواستم خواستی؛
خواستی رفتم؛
رفتم رفتی؛
رفتی گریستم؛
گریستم گریستی؛
گریستی شکستم؛
شکستم شکستی؛
شکستی مردم ...
عشق من برگرد
باورم نکردی
حرفی برای شنیدن داری ؟
بگو که امشب دیوانه دیوانه شدم
نگو چون دگر اثری ندارد
بگو تا شاید آرام بگیرم
نگو چون نمی خواهم آرام بمیرم
بگو تا بدانم این همه چرا باورم نکردی
نگو شاید با گفتنت از خودم دلسرد بشم
بگو که می دانی دوستت دارم
نگو چون می خواهم سال های سال فریادش بزنم
بگو که باز هم دوستم داری
نگو چون می ترسم تمام احساست را در همان جمله به پایان برسانی
چه با سکوت چه با فریاد. هر دم می گوییم:
عشق من برگرد
عشق من برگرد
عشق من برگرد
بدان فقط با همین امید زنده هستم
باورم کن
باورم کن
عشق من باورم کن
باورم کن
با غریبانه ترین سکوت به یاد تو در غربت دلت ساکت نشسته ام
امیدوارانه نگاهی می کنم تا روزی با این نگاه تورا ببینم
عاشقانه نغمه عشق سر می دهم. نام تورا می خوانم.
فریاد میکنم میشکنم هر آنچه را که نباید سکوت کند.
این صدای توست که فریاد مرا به سکوت باز می کشاند
فریادت می کنم / فریادم کن. گرچه با سکوت.
چون می دانم سکوتت نغمه عشق است.
نگاهت می کنم / نگاهم کن. از همان جا که هستی.
چون می دانم نگاهت دور تر از مرا می بیند.
ترانه ای می خوانم. با نام تو آغاز شده
فهمش از عشق تو سنگین
وزنش از بوی تو رنگین
واژه هایش همه زرین
ختمش از سوک تو غمگین
هرگز این ترانه را تا به آخر نمی خوانم
جای آخرین کلماتش می نویسم:
عشق من با من بمام / غمم مده از آن / که می روی با دیگران
عشق من با من بمان / ترسم از آن / که بری کنی مرا خزان
عشق من با من بمان
عشق من با من بمان
دوستت دارم
نگم تو و نگو من / نگو تو و نگم من
تو قبله گاه قلب من / صبوح صبح و مرحمی
تو معنی صدای من / صدای من شکستنی
***
من که شکست برای تو / خلق کلام برای ما
وقتی شکست کلام تو / خلق شود کلام ما
***
بشکن سخن برای ما / من و تو جمع صدا
رها بشیم بگیم ما / رها شود عشق ما
میدانم آن چه که سهم من از این دنیاست نسیب دیگری خواهد شد
ای کاش می شد فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
تو را می دیدم
ای کاش می شد فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
تو را در آغوش بگیرم
آری عشقی دارم که حتی یک بار
یک بار
یک بار
روی زیبایش را ندیدم
ولی هر لحظه با من بوده
هر لحظه دمی میگیرم تا با صدای رسا تری نام او را بخوانم ولی باز دمم مجالم نمی دهد
خدای من
ای اله عشق
خواهشی دارم با تمام وجود
با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
روی زیبایش را نبوسیده ام
نازنین نمیدانی در سنگینی این سکوت چه می کنم
دقیقه ها بی تو بر سال ها بر من می روند
نمی دانی لبریز خواستن تو هستم
می ترسم که دمی کشم ولی باز دممش نباشد و همچنان تو را دور باشم
می ترسم که روح من بی صدای بی صدا در خود بمیرد و در آغوش نگرفته باشمت.
می ترسم که روزی تو را بخوانم و تو بر لبان دیگری باشی
می ترسم تو را در آغوش گیرم و من در تو بشکنم
چه ماندنی و چه رفتنی باز هم دوستت دارم
نگزار همچون چشمی که بی باران باشد باشم
نگزار همچون بارانی که بی ابر باشد باشم
نگزار همچون ابری که بی آسمان باشد باشم
نگزار همچون آسمانی که بی خورشید باشد باشم
نگزار همچون خورشیدی که خاموش باشد باشم
نگزار همچون رودی که بی بستر باشد باشم
من اشکی هستم که از ابر های آسمان بی خورشید جاری شده
آری من رودی هستم سرگردان
بیا و تو بستر من باش
تا با آب خود ویران نکنم
سیرآبت کنم
آری من ابر بی آسمانم
بیا و تو آسمان من باش
من بی تو معنایی ندارم
همه آن چه گفتم فقط بهر آن بود که بدانی چه غوغایی در من است
صدای من برای بودن و دیدن و بوییدن و بوسیدن و در آغوش کشیدن توست
ولی سکوت من برای دوست داشتن توست
تمام سخنم همین است که:
دوستت دارم
بنویس که تشنه خوندنم / بگو که منتظر شنیدنم
بخوان ترانه جدایی / بخوان تا بسوزد دلم نمی دانم کجایی
بگو که قلبم تو شکسته ای / بگو که راهم تو بسته ای
بگو از دل خسته ام / بگو که شیشه دلت شکسته ام
بگو از رود جاری / بگو که بر من کی بازآیی
بگو از ماه / بگو از عاقبت این راه
بگو از فاصله ها / بگو که میسوزه دل فرشته ها
بگو از عشق تا آرام گیرم/ بگو تا در خیالم به آغوشت آرام بمیرم