افسانه ۴

افسانه ای خواهم نوشت 

 که بر فرجام عاشقی بگویم سرنوشت

 

قفسی خواهم ساخت

جان خود در آن قفس خواهم باخت

 

دری بر روی دلم می سازم

همه کس از در دل می رانم

 

به سوک عشق خود خواهم نشست

نمی دانی دلم بد جوری شکست

نظرات 3 + ارسال نظر
آدینه بوک پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 16:54 http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

افسانه خوان گمنام پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 18:37

هرگز امید را از کسی نگیریم شاید امیدش تنها دارایی اش باشد




افسانه خوان گمنام پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 20:00

شاید بیهوده می گردم
گمشده ام در همین نزدیکهاست
بر روی گونه هایم جاریست
شاید بیهوده می گردم



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد