افسانه ۲۲

بنویس که تشنه خوندنم / بگو که منتظر شنیدنم


بخوان ترانه جدایی / بخوان تا بسوزد دلم نمی دانم کجایی


بگو که قلبم تو شکسته ای / بگو که راهم تو بسته ای


بگو از دل خسته ام / بگو که شیشه دلت شکسته ام


بگو از رود جاری / بگو که بر من کی بازآیی


بگو از ماه / بگو از عاقبت این راه


بگو از فاصله ها /  بگو که میسوزه دل فرشته ها


بگو از عشق تا آرام گیرم/ بگو تا در خیالم به آغوشت آرام بمیرم

نظرات 3 + ارسال نظر
افسانه خوان گمنام پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 20:00

شاید بیهوده می گردم
گمشده ام در همین نزدیکهاست
بر روی گونه هایم جاریست
شاید بیهوده می گردم



افسانه خوان گمنام پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 20:00

شاید بیهوده می گردم
گمشده ام در همین نزدیکهاست
بر روی گونه هایم جاریست
شاید بیهوده می گردم



افسانه خوان گمنام یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 00:56

بگو از عشق تا آرام گیرم/ بگو تا در خیالم به آغوشت آرام بمیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد