میدانم آن چه که سهم من از این دنیاست نسیب دیگری خواهد شد
ای کاش می شد فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
تو را می دیدم
ای کاش می شد فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
تو را در آغوش بگیرم
آری عشقی دارم که حتی یک بار
یک بار
یک بار
روی زیبایش را ندیدم
ولی هر لحظه با من بوده
هر لحظه دمی میگیرم تا با صدای رسا تری نام او را بخوانم ولی باز دمم مجالم نمی دهد
خدای من
ای اله عشق
خواهشی دارم با تمام وجود
با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
فقط برای یک بار
روی زیبایش را نبوسیده ام
باسلام
نیست هیچ بارانی اینجا ***
در کنار پنجره
من
حسرت یک قطره باران
آسمانی گرم و روشن
ابر ها
در کوچ فردا
با وجودش در زمستان
آرزوی نم نم آن
بس نگاهها آسمانی
نیست هیچ بارانی اینجا
با وجود باد خشمگین
شهر پیدا نیست هر جا
گرد و خاک هم در هوایش
می پرند
حیران و ویران
در خیالم
با نگاهش
نم نم باران چه زیبا
تا بشوید شهر تشنه
نیست هیچ بارانی اینجا
موج
در ساحل چه زیبا
می نشیند روی سنگها
قایق صیاد را او
می برد
در خواب و رویا
ماهیان رنگ رنگش
در دل دریا فراوان
منتظر
از ریزش آن
نیست هیچ بارانی اینجا
به امید دیدار
(نوپا
میدانم آن چه که سهم من از این دنیاست نسیب دیگری خواهد شد
۰۰۰با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
...
با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
با تمام وجود از تو می خواهم این نفس تکراری را از من نگیر
بگیر ولی نه تا زمانی که فقط برای یک بار
اگر میدانستی هر آن لحظه که تو آسوده سر به بالین و به خواب رفته ای من به احترامت به تمام جیر جیرکها میگویم :ساکت!!!...و به عشق تو تا صبح ستاره های شب زنده دار را به بازی می گیرم تا برایت خوابهای طلایی بسازم هرگز،هرگز مرا از خوابهایت نمی راندی
زندگی را با تو میخواهم ...
خنده های دلنشین را بر لبان گرم تو می خواهم...
جز تو هرگز با کسی از امید , امروز و فردا نخواهم گفت....
زندگی را با تو می خواهم...
زندگی بی تو سراسر درد و اندوه است ....
زندگی را با تو می خواهم ...
زندگی را در کنار تو می خواهم ....
با تو می خندم.....با تو می گریم.....
اه..........
ارزو دارم ,
روزی نیز سر بر زانوی تو بمیرم .
گل یخ من .....
گل یخ من ...
وقتی قدم به کاشانه ی قلبم نهادی,ویرانه ی این قلب شکسته را امیدی تازه بخشیدی.وقتی طنین صدایت کاشانه ی قلبم را پر کرد,روزگار خاکستری و شبهای تاریک و خموش زندگی و لحظه های تلخ عمرمرا از یاد بردم.وقتی چشمانت را که به وسعت دریا بودو به پاکی وزلالی آب بود به من دوختی ولبهای زیبایت برایم سخن گفت,زندگی ام رنگ تازه ای به خود گرفت و تازه توانستم امید را به گونه ای نو معنا کنم.....
آری,پرنده ی کوچک قلبم,زندگی در کنار تو و در رویای تو بودن برای من زیباست.
من و تو
کدامین رکعت عشق را نخوانده اییم؟؟
که اینگونه
سجده
سجده
شکسته می شویم
اما هنوز هم متهم به کافر بودنیم...!