با غریبانه ترین سکوت به یاد تو در غربت دلت ساکت نشسته ام
امیدوارانه نگاهی می کنم تا روزی با این نگاه تو را ببینم
عاشقانه نغمه دوری تو را سر می دهم
نام تو را می خوانم
فریاد می کنم
می شکنم هر چه که نباید سکوت کند
ولی باز این صدای توست که فریاد مرا به سکوت باز می کشاند . . .
پس دیگر فریاد نمی کنم
آرام در دل خود باید فریاد کرد
فریاد دل را باید آرام گفت
ای کاش می شد . . .
جدایی فرجام گیرد
عشق انجام گیرد
سفرت فرجام بیند
دیدنت انجام پذیرد
عمر من فرجام شود
باز حکایت کوچه انجام شود
آن زمان که من؛ من بودم
تو نبودی
ولی من که من نبودم
تو بودی
وقتی که من؛ من شدم
تو رفتی
حالا که من؛ بی من شدم
تو ندیدی
حالا که من از تو ؛ تو از من شدی
تو نیستی
می خواهم بی تو باشم
می خواهم بی من باشم
می خواهم که بخواهیم که ما باشیم.
عشق من برگرد . . .
اول گفتی دوست دارم
بعد از من یه بت ساختی
بعد گفتی خیلی دوست دارم
بعد همه خوبی ها رو تو بتت ریختی (البته با یه کم بدی که طبیعی تر به نظر برسه)
بعد گفتی عاشقتم
اول گفتم دوست دارم
ولی هنوز ندیده بودمت
بعد گفتی می خوام با هم بمونیم
بازم ندیده بودمت
بعد گفتم عاشقتم
اگه بگم شاید باور نکنین ولی من هنوز ندیده بودمش
بعد دیدمش
نه نه .... هنوز ندیدم
ما با هم رفتیم بیرون ولی من ندیده بودمش
شاید بگی که: مگه کور بودی
نه من کور نبودم
شاید بگی که: انقدر خودتو می دیدی که منو نمی دیدی
نه نه اینجوری هم نبود
نمیتونم بگم چه حالی داشتم
ولی الان میگم که اون موقه فهمیدم که چقدر دوستدارم
از اون پس من در انتظار شنیدن ....
ولی بعدش به من گفتی که: تازه چشمام باز شده و دیدم که از تو یه بت ساختم.
ولی من بت نبودم
حالا هم به جرم بت نبودن ترکم می کنی
من به انتظار تو خواهم نشست و برای بت شدن تلاش می کنم
عشق من برگرد ...
بعد از آن مسابقه بی سرانجام عشق و نتایج بی نتیجه اش
زندگانی گویی به پایان خود می رسد
ولی زندگی بیدار است؛ اگر نیست؛ خواب هم نیست
همیشه بعد از این راه یک امید انسان را به زندگی باز می گرداند
آن هم امید به یافتن بهتر از بهتر است
میدانم یک روزی بهتر من هم این ها را خواهد خواند
و خواهد گفت:
تو دروغ گویی بیش نیستی
ولی باید این را بداند که:
بالا تر از امید یافتن بهتر از بهتر ؛ امید بهتر شدن است.
بعد از لحظه ای درنگ متوجه خواهد شد که چرا برای بهتر شدن ...
و باز بعد از آنکه چند گرمی هوا را دم و باز دم کرد
حرف خود را تکرار می کند:
تو دروغ گفتی
گفتم گفتی؛
گفتی شنیدم؛
شنیدم شنیدی؛
شنیدی خواستم؛
خواستم خواستی؛
خواستی رفتم؛
رفتم رفتی؛
رفتی گریستم؛
گریستم گریستی؛
گریستی شکستم؛
شکستم شکستی؛
شکستی مردم ...
عشق من برگرد
باورم نکردی
حرفی برای شنیدن داری ؟
بگو که امشب دیوانه دیوانه شدم
نگو چون دگر اثری ندارد
بگو تا شاید آرام بگیرم
نگو چون نمی خواهم آرام بمیرم
بگو تا بدانم این همه چرا باورم نکردی
نگو شاید با گفتنت از خودم دلسرد بشم
بگو که می دانی دوستت دارم
نگو چون می خواهم سال های سال فریادش بزنم
بگو که باز هم دوستم داری
نگو چون می ترسم تمام احساست را در همان جمله به پایان برسانی
چه با سکوت چه با فریاد. هر دم می گوییم:
عشق من برگرد
عشق من برگرد
عشق من برگرد
بدان فقط با همین امید زنده هستم
باورم کن
باورم کن
عشق من باورم کن
باورم کن
با غریبانه ترین سکوت به یاد تو در غربت دلت ساکت نشسته ام
امیدوارانه نگاهی می کنم تا روزی با این نگاه تورا ببینم
عاشقانه نغمه عشق سر می دهم. نام تورا می خوانم.
فریاد میکنم میشکنم هر آنچه را که نباید سکوت کند.
این صدای توست که فریاد مرا به سکوت باز می کشاند
فریادت می کنم / فریادم کن. گرچه با سکوت.
چون می دانم سکوتت نغمه عشق است.
نگاهت می کنم / نگاهم کن. از همان جا که هستی.
چون می دانم نگاهت دور تر از مرا می بیند.
ترانه ای می خوانم. با نام تو آغاز شده
فهمش از عشق تو سنگین
وزنش از بوی تو رنگین
واژه هایش همه زرین
ختمش از سوک تو غمگین
هرگز این ترانه را تا به آخر نمی خوانم
جای آخرین کلماتش می نویسم:
عشق من با من بمام / غمم مده از آن / که می روی با دیگران
عشق من با من بمان / ترسم از آن / که بری کنی مرا خزان
عشق من با من بمان
عشق من با من بمان
دوستت دارم
نگم تو و نگو من / نگو تو و نگم من
تو قبله گاه قلب من / صبوح صبح و مرحمی
تو معنی صدای من / صدای من شکستنی
***
من که شکست برای تو / خلق کلام برای ما
وقتی شکست کلام تو / خلق شود کلام ما
***
بشکن سخن برای ما / من و تو جمع صدا
رها بشیم بگیم ما / رها شود عشق ما